_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

پرسید عشق چیست؟ تهی کرد جام وگفت.....

هوالمحبوب:


- الی! عاشق شدی؟؟

- کی ؟من؟

- آره!تازگیها یه جوری شدی!

-من؟ ای بابا ! باز دوروز گذاشتمتون به حاله خودتون باز واسمون حرف در اوردید؟؟عجبا!تو این چشمها نگاه کن ببین از این خزعولات که میگی خبری هست؟؟؟؟

- والا منم همین رو میگم! از تو بعیده!اما به خدا یه جوری شدی! همه میگن!

- عجبا!خوش به حاله همه!

-الی !خداوکیلی بیشوخی تا حالا عاشق شدی؟؟

-پرسید عشق چیست تهی کرد جام وگفت:بر هرکسی به شیوه ای این داستان گذشت.....

-ای جان! پس شدی؟؟؟باورم نمیشه! چی شد عاشق شدی؟چی شد تموم شد؟هاان؟

-هنوزم هستم...من همیشه عاشقم...عشق که شروع وخاتمه نداره اگه راس راسی باشه همیشه هست!

-واقعا؟عاشقه کی؟

-عاشقه کی نه!عاشقه چی؟

-خوب عاشقه چی؟

-عاشقه بستنی.....پله برقی......مترو...... و پژو 206 به شرطی که صندلی جلو بشینم و کمربند هم نبندم!!!

-منه خر رو بگو چه نشستم پای حرفای تو!

-به خدا راست میگم خوب!همین کارا را میکنید و عشق آدما رو باور نمیکنید که سر خورده میشن خوب خره!

-خر چیه بی ادب؟یه دور ازجونی چیزی بگو!

-من تو مسائل شخصیه هیشکی دخالت نمیکنم



ماگذشتیم وگذشت آنچه که با ماکردند.....

هوالمحبوب:

همیشه از یه جایی به بعد باید فقط منتظره گذره روزها باشی تا درست بشه.....صبح بیدار بشی...صبحونه بخوری....بری سر کار......بعد بری دفتر به "احسان " یه سری بزنی .....بعد بری خونه "محمد" (اون شاگرد خصوصیه که هرموقع باهاش کلاس داری یه بار صبح زنش زنگ میزنه ،یه بار مامانش ،یه بار خودش که ساعت کلاس رو تنظیم کنند!!!)...بعد بری آموزشگاه وکلی آتیش بسوزونی وباز غر بزنی که چرا این آبسرد کن آبش گرمه وباز همه هی بگن چقدر مانتوت بهت میاد وتو هم هی ممنون ممنون راه بندازی......وبعد هم اگه حالش رو داشتی تا خونه قدم بزنی وبعد هم شام ویه خورده با دخترا سر وکله زدن وبعد هم یه ساعتی گشت در اینترنت وبعد هم اینقدر خسته که سر رو بالش گذاشته ونذاشته خوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااب

هی همینطور تا بشه هفته وبعد ماه وبعد هم احتمالا سااال!

شنبه....یکشنبه...دوشنبه.....سه شنبه....چهارشنبه......پنجشنبه.....جمعه.......

فروردین....اردیبهشت (عشقه من!)......خرداد (وحشتناکترین ماهه امساله من!!!)......تیر....مرداد(ماهه بی حسی! وخنده داره زندگیه من!)...شهریور.....مهر....آبان(کرخ وقهوه ای!!!)...آذر(ماه مهربون!)...دی....بهمن....اسفند(ماهه لیلا!) وبعد باز دوباره................

روزهان که باعث میشن وکمکت میکنن زودتر بگذره اونی که هرچه قدر هم میخوای نسبت بهش بیتفاوت باشی ،نمیشه!!!!

دیشب هرچی شعر بلد بودم خوندم......خودم وسطش گریه م گرفت.....دوسه نفره دیگه هم همینطور...تا یه چنددقیقه همه داشتیم اشکه همدیگه رو پاک میکردیم....شعراش خیلی قشنگ بود...انگار شاعرش فقط به دنیا اومده بود که اینا رو واسه من بگه ومن واسه خودم!

بعدش مجبور شدم کلی بخندم وشوخی کنم تا همه بندازن گردنه حس وحال شعر وشاعر!!!

آدما از خودشون هیچی ندارن...همیشه بهونه هان که سر ذوق وشوقشون میارن....همیشه بهونه ها سر ذوق وشوقم می اوردن......


ماره قصه ی من بدونه بهونه ،سر ذوقه ،نه ذوق وشوق ها! سر ذوق برای حس کردنه تمومه حس های دنیا!!!!


فقط از یه چیز سر درنمیارم.از هرچی از این دست بدی از اون دست پس میگیری!مگه نمیگن هرکاری بکنی بعد به خودت برمیگرده؟؟آخه من که هیچ وقت دنباله سهم وحق این واون نبودم!!!

چه طور آدما میتونن چیزی که حقشون نیست رو بشنون وببینن!چه طور میتونن تورو ترغیب ومتمایل به سمتی بکنن که چیزی که حقشون نیست رو از تو ببین وبشنون وحس کنن!؟!

من همیشه حواسم بوده آدمای زندگیم چیزی بهم نگن که حقم نیست...حسی بهم نداشته باشن که حقم نبوده ونیست...همیشه حواسم بوده کشکی کشکی مسئوله درک احساسشون نشم...مسئوله طرف مقابل احساسشون نباشم....همیشه موقع فهمیدن این قضیه شوخی کردم باهاشون وانداختم توی شوخی...یا مجبور شدم زبون به نصیحت باز کنم ویا مجبور شدم عکس العمل ناخوشایند ولی درست نشون بدم که بدتر از بد نشه.....

چه طور آدما به خودشون اجازه میدن تورو بکشونن به سمتی که حرفایی ازت بشنون وحسی ازت ببین که حقشون نیست که سهمشون نیست وبــــــــــــــــــــــــــــــعــــــــــــــــــد یا ذوق کنن یا شوق کنن یا حظ ببرند ویا دور بشند وداغ بذارن رو دلت....

من معنیه خیلی چیزا رو نمیفهمم...خیلی چیزا!



==================================

* من بالاخره فیس بوک دارشدم وگویا به گفته ی خیل عظیمی از دوستان ،متمدن!

من که کلی گیج شدم از بس توش چرخیدم .فکر کنم کم کم یاد بگیرم.


** علی دونای عزیز ،ممنون واسه شعرای قشنگت وممنون واسه کمکت واسه متمدن شدنم!!!!

هیچ کس نیست....

این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست

نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست

 

آن قدر تنهایم کـــــــــه حتی دردهایم

دیگر شبیه دردهای هیچ کس نیست

 

حتی نفس هــــــــــای مـرا از مـن گرفتند

من مرده ام در من هوای هیچ کس نیست

 

دنیــــای مرموزی ست مـــا باید بدانیــــــــم

که هیچ کس این جا برای هیچ کس نیست

 

باید خدا هـــــــم با خودش روراست باشد

وقتی که می داند خدای هیچ کس نیست

 

من می روم هرچند می دانـم کــــــه دیگر

پشت سرم حتی دعای هیچ کس نیست

 

 

" نجمه زارع"