هوالمحبوب:
نشستم پای سیستم کامپیوتر ودارم پاکسازیش میکنم.قراره تا شب لپ تاپ دار بشم.جونم بالا اومد از بس این چندوقت پیگیری کردم!
احسان دو سه هفته پیش که خواستم خرید کنم گفت تا یکی دو هفته دیگه یکی ازدوستام برام میاره ومن ازش برات میخرم ،فقط دیگه پول دادنش دست تو رو میبوسه وخدا وکیلی مال مردم خوری نکن!
ازم خواست چون سرش شلوغه هرروز بهش یاد آوری کنم که مبادا خرید این لپ تاپ پروژه بشه و بعد هم بایگانی!
منم هرروز صبح اول تا ازخواب بیدار میشدم بهش زنگ میزدم ومیگفتم پس لپ تاپ چی شد وبعد سلام وصبح بخیر وصبحونه وکار وزندگی....
دیشب گفت فردا دیگه باید فرش قرمز واسه ورودش پهن کنیم.صبح که ازخواب بیدار شدم تا زنگ زدم بهش گفت بابا بااااااااااااااااااااااااشه!کچلم کردی.بذار ازخواب بیداربشم میرم دنبالش!
تاظهر دوسه بار سراغ گرفتم واون هم یه ساعت دیگه و نیم ساعت دیگه راه انداخت!
نشستم پای سیستم کامپیوترم ودارم پاکسازیش میکنم.قراره تاشب لپ تاپ داربشم که یهو بهم زنگ میزنه..
- سلام خوبی احسان؟گرفتیش؟
- سلام!لپ تاپ بخوره توسر من!این پفک وچیپس ها که دیروز خریدی اوردیشون کوووش؟هرچی میگردم نیست!
- اونا؟خوردمشون!
- همشون رو؟
-همه شون چیه؟مگه چه قدر بود؟خوب گرسنه م بود.ببخشیدا ناهار وصبحونه نخورده بودما!
- الهام بترکی!همه ش رو خوردی؟بعد هم شب زنگ میزنی میگی یه امروز خواستم باهات غذا بخورم معده م داره ازگرسنگی سوراخ میشه؟
- خوب مگه چه قدر بود خوب؟
- من یه ساعته دارم دنبالش میگردم.هرچی میگردم نیست.نگو همه ش رو....
بعد هم خداحافظی میکنه
دیروز یه عالمه خوراکی خریدم.سه تا چیپس با سه طعم مختلف!یه اسنک دریایی!4تا دونه کیک.یه پفک چی توز طلایی از این بزرگها!20 تا شکلات کاکائویی ها با یه بسته آدامس!
میدونستم اگه احسان ببینه باز غر میزنه که چرا باز از این آشغال پاشغالها خریدی.واسه همین تا ازراه رسیدم بهش گفتم دعوا نکنی ها!
گفت چی کار کردی باز؟
گفتم دی ری ری رین! و کیسه ی خوراکی رو ازپشت سرم در اوردم!
گفت : تو باز رفتی ....
گفتم : خوب گفتم بخرم با هم بخوریم!
گفت من تا خرخره غذا خوردم خودت بخور!گفتم باهم بخوریم!
هی من حرف زدم وخوردم واون گوش داد و گاها با تلفن حرف میزد.تا اینکه دوستش اومد و من رفتم توی اتاق کار بغلی
اونا نشستند به حرف زدن ومن هم نشستم پای سیستم کامپیوتر وبه خوردن وبه کارهام رسیدن!
ببخشیدا صبحونه نخورده بودم تازه ازوقت ناهار هم داشت میگذشت!
صحبتشون کلی طول کشید و بعد هم ناهار نخورده رفتم کلاس...
الان امروز یهو یادش اومده پس خوراکی ها کو؟!
عجب!
مگه چه قدر بود آیا؟
وا!
هوالمحبوب:
یعنی کامنت داشتما در حد المپیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک واسه اون آگهی ازدیاد روزی ها
یعنی کلا همچین کفم برید از این همه فداکاریتون واسه داوطلب شدن ازدیاد روزی ها
یعنی کلا الان موندم
کیو انتخاب کنم
کدومو جواب کنم
حالا همه اینا یه طرف من مرده اون دهقان فداکار مرد مردستان،رستم دستان کلا ریز علی خواجوی که شماره ش رو گذاشته برام که جهت ازدیاد روزی با ما تماس بگیرید ومن همونم که تو میخوای!
یعنی کلا من و این همه خوشبختی محاله ها!
آخه عباس آقا بالقوه ،من اگه زنگ بزنم بهتون وبعد روزیم زیاد نشه اون موقع سر ماه کی این قبض موبایل رو میده؟
همین بیست تومن هم سوووووووووووووووووووووووووخت!
تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل کردن آمدی
ازدیاد روزیم که میره بر فنا که!
یعنی این چندغاز رو هم نمیتونی ببینی؟!
عجـــــــــــــــــــــــــــبــــــــــــ
ــــــــــــ
هوالمحبوب:
دارم حساب کتاب میکنم تو تاکسی.جمع وضرب وتقسیم.
اگه حقوقم رو بگیرم.اینقدر برای قبض موبایلم باید بدم.اینقدر واسه شارژ ADSL.اینقدر واسه خرید لپ تاپ . اینقدر واسه اون کفش اسپرت قرمزه که از نفیسه گرفتم.اینقدر واسه اینکه به فرشته بدهکارم.اینقدر باید واسه سکه ای که واسه "سایمون کوچولو" خریدم پرداخت کنم .اینقدر واسه این ..اینقدر واسه اون....چقدر می مونه؟!
20 هزار تومن می مونه که اون هم با احتساب به اینکه قراره دیگه شرکت نرم فقط آموزشگاه،باید تا دوماه دیگه بسوزم و بسازم و دم بر نیارم و فقط بلیط اتوبوس بخرم وکارت اتوبوس شارژ کنم
توی همین گیر و دارم که چی کار کنم پولدار بشم و این حرفا و مثلا به احسان بگم NO MONEY شدم واز حس الی دوستانه ش سو ء استفاده کنم و اینا که یهو سر چهارراه سپهسالار یه جمله توجهم را جلب میکنه و نیشم شل میشه:
پیامبر اعظم(ص) میفرماید:
ازدواج کنید که ازدواج روزی را زیاد میکند
همچین خدا درسته از اون بالا راه حل انداخت واسم پایین ودمت گرم خدا و ای ول!
یعنی عمرا به ذهنم میرسید چی کار کنما...
به یک عدد هـــمســـر جهت ازدیاد روزی نیازمندیم
************************
پــــــــــ . نــــــــــــ :
از همین حالا گفته باشم همسرتون شریک زندگیتونه وهرچی دارین واسه همدیگه س تو کله من نمیره ها!
کلا اگه این بیست تومن هرچی بیشتر تر شد ماله خودمه!واسه ازدیاد مال ومنال من نقشه نکشیدا!سرمایه اولیه از خودم بوده!گفته باشم!
بخوای دبه در بیاری آبمون توی یه جوب نمیره ها!